قسمت چهل و پنجم
سامی نگهبان باوجدان کاری کرد،کارستان.فکر نمیکردم برای ما این چنین فداکاری کند. او میدانست اگر تا غروب تیغ پیدا نشود،همکارانش دمار از روزگا بچهها درمیآورند.او با اشاره ابرویش به من فهماند حواسم به دستش باشد.نگاهم به دستش بود که یک نصف تیغ کنار ستون انداخت و رفت! تیغ را به محمدکاظم بابایی و حسین مقیمی نشان دادم.بچهها نفهمیدند تیغ را سامی روی زمین انداخته.محمدکاظم خوشحال شد.
بلند شدم و کسانی که در محوطه کمپ در جستوجوی نصف تیغ گمشده بودند را صدا زدم.سعی کردم لحن گفتنم طبیعی باشد.بچهها به طرف تیغ پیدا شده دویدند.
امروز،پرونده نصف تیغ گمشده، با فداکاری سامی اینگونه بسته شد و رازش برای عراقیها پنهان ماند.
امروز عصر،سامی و ماجد توی بازداشتگاه از خاطراتشان در جبهه فاو و خرمشهر تعریف کردند.سامی گفت: «دو خبر در جنگ،صدام را زیاد خوشحال کرد،هرچند هیچ خبری به اندازه سقوط خرمشهر صدام را خشمگین و عصبانی نکرد.»
سامی گفت: «دو خبری که صدام را بیش از حد خوشحال کرده بود، یکی شهادت دکتر مصطفی چمران بود و دیگری سقوط هواپیمای سی-130ارتش در جنوب تهران!»
امروز سهشنبه یکم آذرماه 1367،حوالی ظهر بود.تعدادی از عُمال سازمان مجاهدین خلق به اتفاق افسر بخش توجیه سیاسی وارد کمپ شدند.مدتی بود سازمان مجاهدین خلق دامنه فعالیتش را به اردوگاه اسرای مفقودالاثر کشانده بود.آنها تلاش میکردند بین اسرای ایرانی یارگیری کنند.صدام به مسعود رجوی اجازه داده بود،برای جذب اسرای ایرانی،عواملش وارد اردوگاههای مخفی تکریت شوند.عزت ابراهیمالدوری،معاون صدام، میگفت: «مجاهدین خلق ایران در برابر مجاهدین عراقی لشکر 9بدر!»
امروز،عراقیها کتاب و نشریات سازمان را بین بازداشتگاهها تقسیم کردند.برای اولین بار در کمپ،کتاب در اختیارمان قرار گرفت.نگهبانهای عراقی قضیه ازدواج به اصطلاح ایدئولوژیک و خلاف شرع مسعود رجوی با مریم عضدانلو را تحسین میکردند.در یکی از نشریات مجاهد سعی کردم این جمله ابریشمچی را به خاطر بسپارم: «مخالفت با مشیت مسعود،کفرآمیزتر ازمخالفت با مشیت خداست!»
حیدر راستی وقتی ان جمله را خواند،گفت: «تو را خدا سیب زمینی رو ببین،این مریم زن مهدی ابریشمچی بوده،مسعود رجوی کاری کرد که ابریشمچی زن خودش رو طلاق بده تا خودش باهاش ازدواج کنه،بعد این بیغیرتِ بیناموس ابریشمچی میگه: مخالفت با مشیت مسعود کفرآمیزتر از مخالفت با مشیت خداست.چقدر یه آدم میتونه پست و بیغیرت و بیشرف باشه!»
بین نشریات و کتابهای سازمان،نشریه ایراننامه وابسته به سلطنتطلبها نیز دیده میشد.گویا سازمان ارتباط مستحکمی با سلطنتطلبهای اروپانشین داشت.اسرا با دنیای خارج از اردوگاه هیچ ارتباطی نداشتند.نشریه ایراننامه که زیر نظر اشرف پهلوی اداره میشد و نشریات راه زندگی و رهآورد.از فرودگاههای ایالت متحده آمریکا به فرودگاه الرشید بغداد پست میشد.
ادامه دارد...